رمان «آسمان شیشهای نیست»، روایتی است از سرگشتگی جوانی دانشجو به نام حامد، که از مشهد برای ادامه تحصیل به تهران آمده است. او در این محیط، دچار سرگشتگی میشود؛ سرگشتگی میان آنچه با آن بزرگ شده و با آن خو گرفته و آنچه امروز میبیند و به سمت آن کشیده میشود. سرگشتگی میان راههایی که هیچ یک به طور کامل موجب رضایتش نمیشوند. حامد دانشجوی علوم اجتماعی است و در خوابگاه زندگی می کند. به خانه خالهاش در تهران رفت و آمد دارد و از قدیم عشقی نگفته به دخترخالهاش، مریم دارد. آنچه باعث میشود ملغمه افکارش شلوغتر شود، علاقه به یکی از همکلاسیهایش به نام سارا است. دختری متفاوت با مریم. نویسنده به علت درگیریهای فکری حامد به صورت مستقیم اشاره نمیکند. شاید ناشی از بزرگ شدن باشد، شاید به خاطر رفتن از یک محیط سنتی به شهری بزرگ مثل تهران و شاید رشته تحصیلیاش. اما علت هر چه هست، حامد حالا در جستجو و حسرت آرامش است.
نویسنده | مرتضی انصاریزاده |
شابک | 978-600-98210-5-1 |
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد