_ کمک بدید سفره رو بندازید که یه خبر خوب دارم.
میان هیاهوی خبر خوب و خوشحالی بچهها، سفره پهن شد و غذا هم خورده شد. نگاهها منتظر خبر خوب بود که بابا لب باز کرد و گفت:
_ میخوایم بریم برای سفر به دنیای ناشناخته.
بچهها کمی مکث کردند تا متوجه حرف بابا بشوند. اول زهره پرسید:
_ یعنی کجا؟
_ جای دوری نیست.
بخشها :
نویسنده | انسیه محمد جوادی |
صفحات | 56 صفحه |
شابک | 978-622-6084-18-5 |
ارسال نظر
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد